تامین سوخت یکی از دغدغه های جوامع انسانی بوده و هست. ساکنان برگجهان از دیرباز با مشکل کمبود سوخت مواجه بودند. مشکل تامین سوخت به حدی بود که تمامی درختچه ها و گاه بوته های کوهها کنده و به مصرف می رسید. هر چند در سالیان اخیر با توسعه باغداری توانستند بر مشکل تامین سوخت فایق آیند ولی هیچگاه نتوانستند از مدفوع در تامین سوخت بهره ببرند. با وجود سابقه زیاد و گستردگی جغرافیایی صنعت تامین سوخت از پهن و به ویژه تاپاله در کشور ، این علم هیچگاه در برگجهان پا نگرفت و بومی نشد. برای تامین سوخت از تاپاله کافی بود آن را به شکل قرصهایی به قطر 30 تا 40 سانتیمتر درآورده مقابل آفتاب نهاده تا خشک شود. تامین سوخت تاپاله ای نه تنها ساده بود بلکه فواید دیگری نیز دربر داشت. هیچگاه نان برگجهانی نمی تواند طعم و بوی نانی را که از سوخت تاپاله ای پخته می شود داشته باشد. من نخستین بار مزه نان تاپاله ای را در بین روستاییان نهاوند چشیدم. اما در آن زمان هرگز به این قرابت زیبا و خوشمزه نان و تاپاله پی نبردم.
اگرچه دانشمندان برگجهانی در زمینه سوخت تاپاله ای استعدادی نداشتند ولی در زمینه سوخت هسته ای تلاش فراوانی کرده و به نتایج مهمی نیز دست یافتند. آنها هسته های انبوهی را که پس از در کردن آلو و آلوچه ای که برای تولید لواشک آب پز می کردند ، حاصل می گردید به شکل قرصهایی به قطر 30 تا 40 سانتیمتر درآورده در مقابل آفتاب نهاده تا خشک شود. جالب است تولیدات این صنعت عموماً توسط زنان و به ویژه توسط دختران چهارده ساله در روستا محقق می گردید. چنین قرصهایی همچنین از هسته های برجامانده از ضایعات تولید مربا یا شربت آلبالو نیز استحصال می گردید. این قرصها تا غلظت 90 درصد برای مصرف سوخت هسته ای قابل استفاده بود. زدودن 10 درصد ناخالصی ها مربوط به پوست و دم میوه ها بود که جدا سازی آن از هسته ها مقرون به صرفه نبود.
