روايت کرده اند که پادشاه هند که به سختي تحت تأثير اختراع بازي شطرنج قرار
گرفته بود ، به مخترع آن وعده داد که هرپاداشي بخواهد به او بدهد . مخترع
تقاضايي کرد که به ظاهرخيلي نا چيز به نظر مي رسيد : او مقداري دانه هاي گندم
درخواست کرد ، به نحوي که اگر آنها را در خانه هاي صفحه شطرنج جادهند ،
درهرخانه دو برا بر خانه قبل وجود داشته باشد.
پادشاه هند که ثروتمند ترين مرد جهان بود ، نتوانست از عهده اين درخواست برآيد .
درحقيقت اين راجه ثروتمند شرقي با همه تصورات بي پايان خود نمي توانست اين
مقدار گندم را تهيه کند !
چون تعداد دانه ها گندم برابراست با مجموع توانهاي متوالي 2از 5تا 63يعني
615,551,759,573,744,446, 18 عددگندم
اگر درهر سانتيمتر مکعب 25 دانه گندم جا بگيرد ، روي هم اين تعداد گندم به اندازه
685,253,337,922مترمکعب گندم مي شود ( 20ميليون گندم درهر مترمکعب ).
براي اينکه بتوان اين مقدارگندم را بدست آورد ، بايد هشت بار تمام زمين را کاشت
وهشت بار محصول آنرا جمع کرد . به عبارت ديگر اين محصول را از سياره اي مي توان بدست آورد که سطح آن هشت برابر زمين باشد .
ابوريحان بيروني براي محسوس کردن اين عدد مي گويد در سطح کره زمين 2305 کره
را در نظرمي گيريم ، واگر از هر کره 000/ 10رود جاري شود ، در طول رودخانه 1000
قطار قاطر حرکت کند و هر قطار شامل 1000 قاطر باشد و بر هر قاطر 8 کيسه گندم
قرارداده باشيم ودرهر کيسه 000/10 دانه گندم باشد . آن وقت عدد همه اين گندم
ها را از تعدادگندم ها ي صفحه ي شطرنج کوچکتر مي شود .
به اين ترتيب مخترع شطرنج درس خوبي به پادشاه هند داد و به او ثابت کرد که
امکانات بي پاياني ندارد ونمي تواند ((هر ))خواهش مخترع را برآورد